آخرین دیدارمان کی بود ؟
در شبی نمناک و بارانی
زیر گامِ زوزه های باد
در خم آن کوچه ی بن بست
دختر رقاصه یِِ چشمان زیبایت
غم سرود و ناله ای سر داد
بی کلام آوای لبهایت
رفتنت را فریاد می کرد
باز باران بود و می بارید
قطره قطره اشک دلتنگی
همره شب گریه های من
ذکر فردا را بدون تو
می نواخت در گوشِ جان و سر
آمد آن چه که نباید شد
بر من و آن کوچه ی بن بست...
مرتضی حامدی