ناز کم کن نازنین
نازت
_ خریداری ندارد ..
نور شب
_سو سو کنان بر قلب ما
_ جایی ندارد ..
زورق بشکسته ما
_ روی آب
_ فرصت شبهای بارانی ندارد ..
عمر ما طی شد
_ ز بی مهری یار
شیوه حور و پری
_ دیگر هواداری ندارد ...
موج سنگین بر میان
_ سینه ما
_ خورد و بردُ ...
ناخدای قایق فرسوده ما
_ با خدا کاری ندارد .........!
محمود رضا فقیه نصیری