تاریکی از نگاهِ سَحر دور میشود
ظُلمت، شکستخورده و رنجور میشود
در باغِ خشک، بارشِ خون، برگ میدهد
هر داغِ کهنه، شعلهی پُرشور میشود
فریادهای خام، به پایان رسیدهاند
حق میرسد، و خانهی منصور میشود
سیاوش از شرارِ جفا پاک میجهد
دامنکشان به دشتِ پر از نور میشود
برخیز، ای نسیمِ عدالت، بزن نَدا
خورشیدِ صبح، نغمهی منشور میشود
از خاکِ رنج، باغِ حقیقت برآمدهست
اینک طلوعِ وعده ی مقدور میشود
مهرداد خردمند