قحط آب است

قحط آب است
هرکسی یک جرعه دارد
و نمی‌نوشد مگر روزی به تنگ آید جان
صبر خورشید به تاریکی شب می‌پیوست
ابرها را آسمان در خود نوشت
چشمکی زد
و سرازیر شد اندیشه‌ی ابر
جرعه خندید؛ که افسوس

به تنگ آمد جان
و کسی نوش نکرد.

محمدیار سبزی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد