این روزها هرجایی می روم

این روزها هرجایی می روم
از خود
رها نمی شوم

هر صدایی که می شنوم
از خواب
بیدار نمی شوم

درونِ آینه ام هر لحظه انگار
تصویرِ غریبه اش را
آشنا نمی شوم

کلمات قفل شده در نگاهم
زبانِ بسته را
باز نمی شوم

هر دم می رود ز عمرِ پنهان
آغشته به دردی ست که
درمان نمی شوم

لحظه ها گاه و بیگاه در حال رفتن
من نیز در اسارتِ خویش
آزاد نمی شوم

به یادِ ترانه ای که اندوهگینم می کند
به یادِ روزهای سبز
دیگر سبز نمی شوم

خاموش تر از هر خاموشی ام اما
به روشنی ها
دیگر نزدیک نمی شوم

آغشته به دادِ سکوتم ای زندگی
فریاد زدم
دیگر زنده نمی شوم


محمدعلی ایرانمنش

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد