می سرایم غزلی تا که دلت را بخرم
تا نگاهی ز دو چشمان تو جانا بخرم
تا بچینم به غزل خوشهٔ انگور ز لبت
ز شراب لب تو مستی دنیا بخرم
میشود سر به بیابان بنهد این دل من
تا که مجنون شوم و حسرت لیلا بخرم
من چو موجم که زده سجده بر آن ساحل دل
تا به طوفان غزل پهنهٔ دریا بخرم
یا که چون یوسفی ام در دل زندان غزل
تا به بازار نظر عشق زلیخا بخرم
میروم تا به چمن آینهٔ دل ببرم
تا ز گلزار تو صد رنگ تماشا بخرم
گر بسوزد دل من در هوس و آتش تو
من همین شعلهٔ سرگشته که تنها بخرم
چون قلم بر لبم آمد شده نام تو غزل
تا ز هر حرف تو صد نغمهٔ عذرا بخرم
شاعری شیوه رندانه حرفهای دل است
من به بیت غزل عشق تو که جانا بخرم
ایوب محمدی