جایی دورتر از سیم‌های خاردار

جایی دورتر از سیم‌های خاردار
پشتِ پرچین‌ها
و بوته‌های تمشک
افق غروب می‌کند
شاخه‌ی شکسته‌ی بلوط
لنگه کفش
و کودکی که می‌دود هم‌پای آب
نمِ خاک
دارکوب
وزشِ باد در امتدادِ صدای چوب
بر هم فشرده درخت
دود و مه
نان
پنیر
عطرِ پونه کنارِ جوی
تاریکیِ پُر ستاره بر فرازِ کوه
و گردشِ حبه‌ی قند در چای گرم
جایی دورتر از سیم‌های خاردار
پشتِ پرچین‌ها
و بوته‌های تمشک
افق غروب می‌کند
پیرمرد در آغوشِ خواب
بساطِ روز بر دوش می‌گیرد و
هم‌پای کودک می‌دود
تا افق راهی نماده...

ناهید ساداتی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد