غزل از قند هم شیرین تره همراهِ چای من
که آهسته ولی پیوسته می گیره دعای من
فقط می ترسم احساست بیاره تو همین روزا
یه وقت اون دختر ابرو کمونی رو به جای من
غزل هامو برای دلبری پیش تو رو کردم
که شاید لحظه ای چشمت بیفته تو چشای من
اگه بارون بیاد و خیس شم شاعرترم انگار
که با موهای خیسم بهتره حال و هوای من
اگه فرصت بدن دور و ورت خلوت بشه حتما
اسیرت می کنه عاشق کُش ِ ناز و ادای من
به راه آوردن ِ مغرورها حال ِخوشی داره
که از جنس زبون بازا چه بسیاره برای من
دوباره وعده ی دیدار ما تو اون شب شعری
که می خونم غزل تا بشنوی بلکه صدای من
الهام ابوالحسنی