سپیده دم با سماجت از پیله‌ات رها می شوی

سپیده دم
با سماجت از پیله‌ات رها می شوی
رها و رها و رها...
هاج و واج
به شگفتی‌های دور و برت می‌نگری.
بال بال می زنی
و در آغوش نسیم صبحدم
پرواز می‌کنی
و شادمان،
در تپش زندگی
فریاد می‌زنی:
بدرود پیله ی نمور روز مرگی
سلام خورشید شب شکن من


ارسلان رشیدی

انگار در اشتقاق قاره ای،

انگار
در اشتقاق قاره ای،
اقیانوس کوسه ها جدایمان کرد
آن سوی قاره،
با شنیدن آواز غمگین دولفین ها ،

گاهی
بیادم باش



ارسلان رشیدی