کنارم بیا بنشین

کنارم
بیا بنشین
کمی خستگی
درکن،
منم از تنهایی بیزارم
رفیق

عجب
دوره زمانه ی خاکستری
عشق های خاک بر سری
آخرش دربه دری
رفیق


چقدر زود پیر میشوی
ریر چرخ نداری
ترمز بریده ی روزگاری
رفیق

بیزارم از
مشاطه ی آبادی
بزک می کند
هزار رنگ
خریت کد خدا را
رفیق

اصغر رضامند

دروغ بود

دروغ بود
تمام قصه های عاشقی
دختر شاه پریون
و ......
تورا از من گرفت
روزگار
ومن تنهای تنها
در شبی سرد و برفی
پشت دیوار حسرت
از سایه و روشن های
حجله ی بخت
لکه دار شدن عشق را
به نظاره ایستادم
و به باد سحرگاهی
سپردم
تصویر مسخ شده ی
تو را
تا فرداهای
نانوشته

اصغر رضامند