بی پروا دل به کسی دادن مقدسه ،
یهویی عاشق شدن قشنگه ،
چشم انتظار دلبر بودن شیرینه،
دلتنگ دیوانگی ها شدن هم،
عالمی دارد که فقط خودت درکش میکنی.
پس چه خوب که
در خیال رویاها دیوانگی کنم ،
درخلوت آرزوها دست تنهایی ها را بگیرم ،
در کنج دلم، همسفر پروانه ها بشوم
ونشستن پرنده ای کوچک رو ی دستم را حس کنم .
اعظم شیرازی
شب رؤیاست،
نوعی بهانه برای عشق ورزیدنِ بدون چشمداشت؛
تنهایی را بگو که
حواسم را پرت و خیالم را به بودنهای عاشقانه، بیقرار میکند.
امشب به اندازهٔ تمامی دلتنگیهای مجنون، لیلیام.
اعظم شیرازی
دنیایی خواهم ساخت خالی از وقایع تلخ و تکراری
غرق خواهم شد در رویایی ازجنس شوق و مهر؛
نه از جنس ترحم و جبر؛
دنیایی که بوی نارنگی دهد
دنیایی که طعم زندگی دهد و هر صفحه اش تقلایی برای شروع دوباره
قدم خواهم زد در جادهی خیال ، مکانی برای امید بی پروا
دور خواهم شد از بدی ها و نفرتها و همه ی حس هایی که مرا زنجیر کرده اند.
اعظم شیرازی