از مـن رمقی به سعی سـاقی مانده است

از مـن رمقی به سعی سـاقی مانده است
وز صحبــــت خلـــق ، بی‌وفایی مانده است


از بـاده دوشــــین ، قــــدحی بـیش نــمـاند
از عمـــر نـــــدانم که چه باقی مانده است


خیام

تا زُهره و مَهْ در آسمان گشته پدید،

تا زُهره و مَهْ در آسمان گشته پدید،
بهتر ز میِ ناب کسی هیچ ندید؛

من در عجبم ز می‌فروشان، کایشان،
زین بِهْ که فروشند چه خواهند‌خرید



"خیام "