دست هایت مسیح بی انجیل
در دهانت هزار پیغمبر
مؤمنان می بَرند با حکمِ
هر دو چشمت شراب بر منبر
خنده هایت لقاحِ پاکی بود
طول و عرض بهشت،آغوشت
و لبانت هبوط تابستان
شرح جنّات بوی تن پوشت
وصف خرما توناژ موهایت
در تنت شرح لن ترانی بود
در چگالی بودنم بغضِ
ارنی ها ی بایگانی بود
گام هایت تراز موسیقی
مهربانی و صلح همراهت
وقت صحبت شکوفه میریزد
از کلامِ بلند و کوتاهت
با تو مبعوث می شوم در عشق
با تو در روز و شب تناقض نیست
با تو می ایستد زمان در اوج
بی تو چون و چِرای هستی چیست؟
زیبا شریفی سنگری