مثل ماهی شده ام حافظه ام کوتاه است

مثل ماهی شده ام حافظه ام کوتاه است
روی لب های تو لبخند ولی من آه است
سرنوشتم شده چون یوسف کنعانی ها
و به یعقوب نگویید مسیرم چاه است
به کجا میبری ام دورترین نزدیکم ؟
قصه مان قصه ی اندوه پلنگ و ماه است
کی سراغ از من درمانده گرفتی وقتی ؟
حال و احوال مرا مرغ سحر آگاه است
تو که از عشق حذر داشته ای پرسیدی ؟
غم هجران ، برای چه کسی جانکاه است؟

سخت در حال تکاپو و تلاشم همچون ...
رعیتی که نگران خشم شاهنشاه است
میرسم من به تو در گوشه ای از تاریخم
میرسم من به تو هرچند کمی بیراه است