تنم زخمیست نمیدانم کجایش

تنم زخمیست نمیدانم کجایش
دلم غمگین ندارد کس دوایش
امیدی نیست نمیدانم چرایش
قناری هست نمی آید صدایش
هما خفتس نمی آید به جایش
چو مظلومی که میبیند خدایش
که خوشبختی نمی آید سراغش
زمانه هم نمیسازد برایش
معمایست نمیدانم جوابش


سمیرا صالح

بهار آمد گل از لاله برون شد

بهار آمد گل از لاله برون شد
ستاره بودو دریانیلگون شد
چمن سبزو چمن زارش چه زیبا
به روی دامن دشتش گلگون شد
به روی شاخه ها آمد شکوفه
قناری عشق کرد نامش سرود شد
چو آفتاب قشنگ بر لاله تابید
نسیم زندگی رقصش شروع شد
زمستان رفت بهار آمد به جایش
چو شادی آمدو غم ها برون شد


سمیرا صالح

مترسک های پوشالی

مترسک های پوشالی
که آویزند اجباری
نماد یک نگهبانی
دریک کشتزار زندانی
خداداده زمینش را
ولی دهقان کوته فکر
نمی داند نمی‌ترسند
این مرغان طوفانی


سمیرا صالح