بر لهجه ام سخره نرو

بر لهجه ام سخره نرو
دم کرده ام برای تو غزل نرو

تنهایی ام بدونِ تَنَت درد می کِشَد
بیا وُ به خلوت ِ سردِ من بغل بریز

وقت ِ آمدن، بر بیت، بیتِ شعرِ من
فاعلُ و مفعول ، ردیف و قافیه بریز

آرایه های شعر من ،هر مصرع از چشمانِ تو
ایهام و استعاره وُ تشبیه اش تو بریز

جانِ من بیا وُ برای حل ِ این مسئله
تا انتهای ِ عاشقی ام راه حلِ منطقی بریز

سپیده امامی پور

تو تمنای دلی حکم به اجرایش نیست

تو تمنای دلی حکم به اجرایش نیست

هرطرف رو کنم انگار قسم جایز نیست

مُهر ِ دلتنگی ِ این دل به تثبیت رسید

خاطراتِ منو تو ،یک شبه پایان رسید

در پیِ بی خبری از تو و اون جام لبت

مست می گردمو حیران شده ی کوی توام

من به ناچار ِ قسم که از رخِ تو معذورم

تو به اجبارِ دل اینجایی و من مخدوشم

تو به ابراز ِ دلم گوش ندادی و فراهم نشدی

از دلِ خون شده ام هیچ خبر دار نشدی


سپیده امامی پور