سرزمین طوس گشته از قدومت همچو طور
می رسد از طور بر دلهای عشّاق تو نور
ذرّه ای خالی ز مهرت نیست ای مولای ما
آفرینش گشته از میلاد تو غرق سرور
گوئیا میعاد گاه حق نصیبش گشته است
هر کسی در پیشگاهت یافت ای مولا حضور
آستانت قبله گاه حاجت هر مضطر است
چشم بد از بارگاه دولتت باشد به دور
سائلیم و خاک بوست ای امام انس و جان
این گدائی هست بر ما عزت و فخر و غرور
بال شوق عرش پیما می دهد احسان تو
گر کنی یک دم ز کوی بی قرارانت عبور
واسع از ناقابلان است و تمنایش تویی
ای رضا لطفی نما بر عاشقی کمتر ز مور
سید علی کهنگی
عشق را معنی مکن دیوانه می بینم تورا
معتکف در گوشه ی میخانه می بینم تو را
گوش خود را پاک کن از قیل و قال این جهان
با سروش آسمان بیگانه می بینم تو را
می کند دل را مکدّر خاطرات غم نشان
گاه در فکر شب و ویرانه می بینم تو را
تا به کی درگیر اوهام محال تازه ای
شاعرانه غرق در افسانه می بینم تو را
بسکه مضمون بسته ای با تار زلف گل رخان
هر کجا موئی رها شد شانه می بینم تو را
روزگارا بعد ازین هر جور می خواهی بتاز
عاقبت در بند آن جانانه می بینم تو را
پیله ی غم نیست واسع جای آرام و قرار
سالها باشد که من پروانه می بینم تو را
سید علی کهنگی
نوروزتان مبارک و سالش همیشه خوش
اقبالتان خجسته و حالش همیشه خوش
بر سفره ای که لطف خدا گسترانده است
حافظ به دست دلبر و فالش همیشه خوش
سید علی کهنگی