من نمیدانم کجای قصه گیر افتاده ام

من نمیدانم کجای قصه گیر افتاده ام

یا چه کردم کین چنین از یار دور افتاده ام

من نمیدانم کجای ره تو را گم کردمو

کز بهشت بوسه های تو جدا افتاده ام

خواب و رویاهای تو من را چنین غافل کند

با خودم روی زمینی من اسیر افتاده ام

من نمیدانم تو واقعا هست بودی یا که نیست

ای امید بی کسی هایم ز پا افتاده ام


شقایق علافیان