زندگی
سرمای اول صبح
روزهای بهاریست
تو باشی و من
نه در خیال
عبدالعظیم_خویی
تبانی
تو و نسیم
دلتنگیام را
آزار میدهد
در شبی مهتابی
عبدالعظیم_خویی
تبسم تو
مینوازد احساس
تنم را
وقتی بوسه میزد فواره
آسمان آبی را
عبدالعظیم_خویی
بیا رقص کنیم
دست در دست
رو در رو
چشم در چشم
چه تند میتپد قلبم
وقتی به تو میاندیشم
عبدالعظیم_خویی
تو رفتی
تمام خاطرات ماندند
تا به آشوب کشند
ذهنم را
عبدالعظیم_خویی