از هجرِ تو چون بر دلم افتاد تَرَک
آزاد شد از پیلهی دل شاهپرک
در آتشِ سینه سوخت با پَرزدنی
حقّا که بهشت، بیتو مانَد به دَرَک
علی نیک بخت
هر آنچه که ایّام به کس داد رَوَد
چون خرمنی از کاه که بر باد رَوَد
کس زنده نگردد به زر و زور ولیک
مُردهست در آن روز که از یاد رَوَد
علی نیک بخت