من تو
یک پارگراف
پرانتز باز
زندگی
پرانتز بسته
زندگی زیباست
مرگ
نقطه
لیلادهقان
شب
با صبح
مهربانی را
زلال می کرد
تا وقتی بر گل می نشیند
پرنده تشنه نماند
لیلادهقان
گلهای روسری ام
کشف حجاب کردند
خود را
از سر کنده
به سینه نشسته اند
لیلادهقان
آن ماه
که مرا بوسید
از زمین چه می دانست
من در خیال او
او خوابیده
بر تکه ی ابری
لیلادهقان
دهانم شعر آلود
استعاره ی چشمت را
مزه می کند
این کدام طعمست
نچشیده ام
لیلادهقان