گفت سالها اشعاری سرودم و حظّ بردم

گفت سالها اشعاری سرودم و حظّ بردم
شاعری گفتا خوشا بر تو ، من رنج بردم

شعرهایت در وصف طبیعت و باد و باران
سرودم اشعاری ز بودن سختی بر مَردمان


محمد هادی آبیوَر

بار دگر سرنگونی حکومتی غوغا کرد در جهان

بار دگر سرنگونی حکومتی غوغا کرد در جهان
مثل همیشه عده ای به خوشحالی آمدند بر میدان

مردمی ساده،دانسته وندانسته شاد گشتند در میان
هدف دولتمردان جهان به کُرسی نشست بی ژیان

برنامه خوبی در بین الملل تصویب کردند نمایندگان
تعویض هر حکومت دگر خونریزی نباشد بر دیدگان


بعد از اینهمه در سال‌های اخیر  به جمع ریاستشان
دانستند تغییر سلاطین بباید دور ز مسخره بازیشان

زتماسی و وقت بخیر برحکومتدار قبل در صبح زود
طیاره اش آماده از بر سفری نامعلوم بر رفتن و نبود

مردم هم به تفریح وشادی موقَّت ،های وهویی کنند
حکومت جدید آید و بار دگر منافعشان جاری کنند

خر همان خر باشد و تعویضی ز پالان کهنه اش
ستمدیده به ناچار شادی کندبر نو بودن بقچه اش

محمد هادی آبیوَر

گوید ایمانی ندارم به جهان دگر ز آنچه دیدم

گوید ایمانی ندارم به جهان دگر ز آنچه دیدم
بر نماز اعتقادی نیست ز تبلیغاتی که شنیدم

تو گفتی و من شنیدم حرفهایت را بی اعتقاد
من گویم و تو بشنو ز من دلایلم را بی اعتماد

آری عده ای در دنیا خون مردم کنند در شیشه
بمیرند و نباشد از برشان جوابی و بسی بی ریشه

در قبرگذارند وخوانند سرودی و سرِ قبر دسته گلی
نه آخرتی و نه حسابی ونه‌ کتابی گویند چه گلی

خوردند وبردند ودزدیدند نباشد از برشان پرسشی
ستمدیدگان ومظلومان باشندمَترسکی برجورکشی

گر نباشد جهانی دگر  ،خوش خوشان ظالمان
گر نباشدحساب وکتابی ،سرفرازی ازبر دزدان

مگر می‌شود یکی درفرش ویکی درعرش زندگی
یکی ناز ونعمت ویکی رنج وسختی یکی هرزگی

آخرش جملگی باشند در مرگ و میر و دوری
نباشد عدلی بر سوری و عدالتی ازبر صوری

زین عقلی که تو درکار بندی بی‌جهت کائنات بر کارند
زین عِلمی که بربار بستی بیهوده محصولات در بارند

مگر میشود جهانی زین عظمت با تمام خلایق
از سر بازیچه روز را شب و فصل‌ها بر سلایق

گر مَست باشی وخُل،نشایدسخنی گویی اینقدرچِرت
شاید هم  زاعتمادی بیش به خود ،گویی کلامی پِرت

گر تو را زعواملی بر چشم بینی قانع نتوان کرد
از چه روی بر خواندن نمازی ترغیب توان کرد

من و تو ، مخلوقِ خالق یکتاییم در دنیا
نشاید کلامی ،خدا راخوش نیاید تاعُقبا

هر چند ز همکلامی ، بر من ثابت همی گشت
ز جَهلت،بر وجود خالق هم ،اعتقادت برگشت


محمد هادی آبیوَر

ز افتادن سیبی از درخت بر جاذبه دست یافتند

ز افتادن سیبی از درخت بر جاذبه دست یافتند
از چه روی زجهان پُر رمزورازش به امرش سرنتافتند

ستایش و عبادت الله بر سلایق خویش بافتند
زخواندن آواز ورقصی دسته جمعی برعبادت یافتند

حیله گر با نوکرانی دژخیم به اطرافش در مجلسی
برگرفتن حاجت از بر مردم بیچاره،جمع در هیبتی


ز حُقّه مواجبی دادند وعده ای نمایان بر صحنه
اینان گرفتن حاجت در این مجلس بدون شَحنه

پیرانی حتی جوانی ، آرند و با قَسمی دروغین
بیماریش برطرف وپیامبر شفاعت و ماییم مبلغین

ای کشیش و ای روحانیِ هر دین و آیین و مذهب
حیایی ز دست آویز کردن مردم بیچاره براین مطلب

اینان بر بودن خدا همی شک کردند و ایمانشان بر دُم
مراسمی داری زدادن حاجت آنهم سوء استفاده از بُن

نام پیامبر بَری وهر دَم خود جلوه دهی زگفتن نامش
با نوچه ها بر روی صحنه یِ دنیا ، بر پرده و نمایَش

فدای عیسی روحَ الله محمدرسولُ الله علی ولیُّ الله
نام مبارکشان گشته ناندانی تملُّق گویانی دور ز الله

گر توخواهی زگرفتن حاجت سوی خالق مشتاق کنی
ز نادانی ونفهمیت دوست نِی که دشمنیِ خالق کنی

یا زجهل و جهالت این مسیر طی کنی هر روز
یا به یاری ابلیس و پُر کردن جیبَت باشی هر روز

عجب ز برخی مردم طمّاع از بر یک لقمه نانِ خشک
تن فروشی ودین فروشی حال فهم فروشی به مُشک

محمد هادی آبیوَر

وصف باریتعالی هر چه گوییم و خوانیم بی انتها

وصف باریتعالی هر چه گوییم و خوانیم بی انتها
عشق ورزیدن به خالق یکتا ،وظیفه، برهمه یِ ما

هر عمل با نام خدا آغاز و پایانش ارجمند
سر نهادن به دستوراتش در همه ارکان ارزشمند

گر شاهی و یا شبان ، گر حاکمی و یا دربان ، بدان
آنکه قُرب دهد و مقام ،تنها اوست، بر بندگی بمان


گر مستی و لا اُبالی ، گر هستی ونامُرادی باز بدان
آنکه بخشدوتواندکه بخشدتنهااوست ،بربندگی بمان

گر پشیمانی و نادم ، گر خجلی و خادم ،هان بدان
آنکه پذیرا باشدوتوبه پذیر اوست ،بر بندگی بمان

بمان زِماندنت سودی بری وعزمی بداری براین نام
بمان زِماندنت سعادتمندوسجده کنی هرصبح وشام

بود ونبودمان، ماندن ونماندنمان دلیل بر خِلقتمان
آنکه همیشه بماند جاودان خالق اوست بربندگی بمان

محمد هادی آبیوَر