معلوم در پیِ حق ،سر کرده لاهوت
مجهول در پی خلق ، سرگشته مبهوت
برخیز و پر کش، ز عالم ناسوت
آجل مباش و عاجل باش ز ملکوت
عاطی، ز حضور شاهانش، بخشید ملکوت
ره شاهان حبیب ، ارمغانش، جبروت
محمد هادی آبیوَر
آید زمانی ، نباشد هیچ مکانی از برایش
چه کَش باشد و ارز دیجیتال در کنارش
پولدوستان ،که لَه لَه کنند از صدایش
گیرند غمی ،که غمباد شکوفا شود ز آنَش
کَشها را ندانند ، آتش زنند یا که دفنش کنند
از وَلِت دوری و در نمودار حذفش کنند
آید زمانی ، مِلکها نباشند جز دردسر
مالکان مخفی شوند ز مِلکِ یک دِگر
آید زمانی ارباب شود حیران
از نشنیدن حرف رعیَت ، پشیمان
آید زمانی، داروغه گردد عقبِ چاهی
اهل و عیال نان خشکی دهندش، گاهی
آید زمانی بر دهانش قفلی زنن
یاوه گویی؟شیاد ، برهمه مرد و زن
آید زمانی به رعیَت نخندند با هم
فکری کنن، چگونه بُگریزند در هم
آید زمانی نگوید مامورم و معذور
تقاص کارَش دهد کذّاب ،حتی به زور
آید زمانی مُشتها و لَگَد مال کردنش
دامنش گیرد و آویز شود بر گردنش
آید زمانی از حساب ، باشیم در کَمین
طشت رسواییهر دم افتد بر زمین
به ولله ،هرگز نهراسیم از ظالمان
خاکستریست زیر آتش ، در کارِمان
محمد هادی آبیوَر
چهره در آینه آن دم ، رویت کردی
بالیدن خویش ، بدو تحول کردی
خودشیفته گشتی و رهت کج کردی
بالیدن ز سر گرفتی و مبدا کردی
نقش و نگار نقشبند بر خود کردی
حفظ رخسار و آفرینش با خود کردی
طاووس نی به لایق بودنش زیباست
گر بدانی اثر نقشگر ی بی همتاست
زیبندگی و وجاهت ، هنر نقاشست
حیرت ز جمال یوسف ، هنر خلاقست
محمد هادی آبیور
گلبانگ الله طنین انداز گردد
دلی شکسته مَرهم راز گردد
بَخت برگشته هم آواز گردد
لیاقت دگر بار آغاز گردد
محمد هادی آبیور
ز رنج روزگار به جایی رِسی
که لطف ایزدی را ببینی خَسی
چنان در وجودت کفر خانه کرد همی
که خود را مستحق و روزگار را شقی
فشار زندگی بوده و هست بر همگان
نه طُفیلی بوده ای و نه آن دگران
سیاه و سفید در کنارهم نِمود کنن
زشتی وزیبایی را زهم دور کنن
نباشد راحتی از بهرهیچ فردی
آن خیالاتیست که باخود کردی
از ازل قرار بر آزمون بوده است
چرایی زکار خالق ، بیهوده است
چرا ننگری دور و نزدیک را
تا ببینی رنج هر قوم و خویش را
میان آنهمه کارگرو زحمتکش
تو بینی فقط مِکنت خاطی سَرکش
اگر داری ز مولایت علی پیروی
فرماید ،نباشد دنیا جای خردِلی
مَنَش عالمتر از آنم گر بِشاید دنیا
کس نذارم سبقتش گیرد تا عُقبا
بشاید این جهان از بر آبادی اُخری
زیرکی در پیش گیر و محفوظش فرما
عزمت قویدار و بجنگ با سختی روزگار
حکایت بر آتیان گوی تا ابد گردی ماندگار
محمد هادی آبیور