آوایی مرا میخواند
به گمانم هزاران سال است
در تاریکی عمیقِ کهکشانی
سیاره ام گمشده است
مدهوشِ تلئلو کدامین ستاره ام!؟
—
مَستم آنقدر که نفهمم
دلم از غُصه ی مهتاب ,مرده است
غَمَم آنقدر ,بلند است
که ندانم ,به چه لبخند میزنم گاهی
همه شب در وهمَم
خوابم از چیدنِ ستاره ها پژمرده است
مسعود بهادری