باورم نیست

باورم نیست
امروز و فردا را
من گذشته ام
از فراز خود آمدم دیروز
کنار خاطره
چشم در چشم
خیره
اشک و بغض چشمانش
دلم لرزید
کاری زدستم برنمی آید
تو گویی مادر دوران
زغم انگشت خود را می گزد
خاطرم هست
هر وقت من
هر روز من
دیروز من

نادر رضا پایه ور

در این رویای دمکرده

در این رویای دمکرده
نگاهم کو
صدای تشنه ی باران
بهارم کو
کنار سورمق روحانی باران
شمیم شالی برنج کاران
صدایی از ورای روح آرامش
به تیر از کمان در رفته آرش
مغانم کو


نادر رضا پایه ور