به زِلِ آفتاب زُل و

به زِلِ آفتاب زُل و
نَفْس‌اش های‌های! -
خاطرِ خرامی
نشترِ بُغضی هم؛

که کاش، دیگ بودمی
به بازارِ مسگران
بکوبیدن بر گداختِ دلم.


میم. پَروَری