کلافه‌ام در تب انتظار

کلافه‌ام در تب انتظار
با شعاع کهنه‌ فانوس خیالت
آویخته‌ام
به دار ثانیه ها
تا طلوع نور
همچنان دوره میکنم ترا


مرضیه_شهرزادپور

نظم هر سپاهی را

نظم هر سپاهی را
به هم می ریزد ...
آرایش تو !!


محمدکریم زاده نیستانک

مرا میان دو انگشتت بیاویز

مرا میان دو انگشتت بیاویز
و کام به کام دودم کن
منم که خمره غمگینی,
کنار پیاله های کوچکت هستم
نمی توانی ام به خاطره بسپاری
که هر پیاله که مینوشی
مرا درون خودش دارد.


هدیه وفایی نژاد