من از بوی حضور تو

من از بوی حضور تو
درون عشق جوشیدم
نگاهت کهکشانی بود
وجودم به تو بخشیدم
کمی مست و بسی هشیار
سراسر عالمم بی رنگ
ولی از رنگ تو ای جان
از آن رنگ است که پوشیدم
سزاوار ستایش شد
تمنای هم آغوشیت
چقدر بیخواب و دلتنگم
چه میشد از تو نوشید
گرفتار گرفتارم
گرفتاری که ناچار است
گرفتاری به ناچاری
دچار ناچارم من
تو از حس تمیزی که
درون حبسِ دنیایی
گرفتاری , گرفتاری
بدان راه درست این است
خودت را دوست پنداری
عزیزم, فاصله‌ها چیست؟
نگارم فاصلت با کیست؟
حبیبم فاصلت با من
به نوبه خود معماییست..
هزاران بار میگویم
تو را چون دوست میدارم
عزیزم بشنو از من که
تو را من دوست میدارم

آرش باقری

روشنی جان منی

روشنی جان منی
چشمهٔ ایمان منی
دردم و درمان منی
قصه ی شیرین منی
خسرو و مجنون توعم
مقصد هر راه منی
یار هوا خواه منی
عشق سیه موی منی
دلبر خوش روی منی
عـاشـق جانسوز منـم??


هانیه رسولیان

به اشک زائر دل خسته می خورم سوگند

کبوترانه به شوق حضور می آیم
که عاشقانه به دیدار نور می آیم

شبی که یاد تو کردم دلم هوایی شد
به پای بوس تو با شوق و شور می آیم

به اشک زائر دل خسته می خورم سوگند
که دل شکسته ام از راه دور می آیم

تویی غریب نواز و گواه من آهو
به ملک امن و پناهی صبور می آیم

کرم نما و به این خسته دل نگاهی کن
اگرچه دست تهی در حضور می آیم


محمد_صادق_بخشی

دلم شکسته اگر بی بهانه می گریم

دلم شکسته اگر بی بهانه می گریم
به زیر نور چراغی شبانه می گریم
زمانه با دل تنگم اگر چه در جنگ است
همیشه خنده به لب با ترانه می گریم
به من نگو که زمان با زمانه می چرخد
و من به کنج قفس با زمانه می گریم
من آمدم که به زخم دلم نهی مرهم

تو رفته ای ز برم عاشقانه می گریم
ستاره ی تو به بخت ازل موافق بود
به اشک بی نفسی دانه دانه می گریم
تو شمعی و من پروانه بی دل و شیدا
گرفته بال و پرم را زبانه می گریم

پروانه آجورلو