رفتم ...
تا حبس ابد
ندیدن تو باشم ...
لیلا مقدس
آرام
آرام
ورق میزنم
عبور
نگاهی که
با طلوع نفس هام
خندید
و
با بارور شدن
آلام و آمالم
خمیده تر شد
و
در برزخ تنهایم
از برم
پرکشید
و من هنوز
رد نگاه م خیس است
در برزن
که فقط
قاب نگاهی از او
به یادگار مانده
مرتضی حاجی آقاجانی
از چشمهایت می چکد اندوه و آری
باران گرفت، اما نه باران بهاری
نزدیک پائیز است و انگاری غمی گنگ
با اشکهایت می شود بر گونه جاری
ساکت شده از هق هقت قلبی که می گفت
در هر طپش نام تو را با بی قراری
یک آن نگاه خیس تو آمیخت با آه
آه از تو و آه از من و این راز داری
همراه من شد سایه ای لرزان ولیکن
بی تو ندارد سایه با من سازگاری
حمید رضا ناصری