مفتاح تمام مشکلات است حسین
آیینه ی بهترین صفات است حسین
آرامش ِ دل، نامِ اباعبدالله
چون رمز عبور از صراط است حسین
زینب حسنی
من همانم که به یک گوشه نگاهت باختم
از ازل با یاد تو هم سوختم هم ساختم
فاتح میدان عقل و عشق بودم من ولی
دیدمت گویی به یک بارِ سپر انداختم
قصد هجرت کردم و با کوله بار یاد تو
خانه ای از رقص موزون نگاهت ساختم
در مسیر دل سپردن صد خطر دیدم ولی
زنده ماندم گرچه من هم خون بها پرداختم
در پس آیینه از جور و جفای روزگار
عاشق دیوانه را حتی خودم نشناختم
فائزه طاهری
آنگاه
قبل از سکوت
حسبی الله، و امسکت
حقا که سزاوارت نبود
بگویی:وای بر من
در میان قبیله ای آشنا
و چه غریب
دلاور تنها
در میان قبیله ای آشنا
و چه توصیفی
نهفته در
احلی من العسل
در میان قبیله ای آشنا
و در آسمان
جایی همین حوالی
خورشید
سایه می افکند
برای ماه
که شاید
زمین خجل شود
از بار امانتی که
به دوش می کشد...
علیرضا ایمانی فر
سلامت هم اگر پاسخ دهم دیوانگی کردم
چنان بامن جفا کردی که من خود معنی دردم
تمام عمرخود را من برایت شعر میخواندم
کمی با من مدارا کن ببین اخر منم مردم
سزای عاشقی با تو همینی بود که میبینی
میان این همه زوجم ولی تنهاترین فردم
نمی دانم که تقصیر از من است یا از وفای تو
فقط یک چیز میدانم که دیگر باجهان سردم
توبی تقصیر هستی راست می گفتی وفا کشک است
من دیوانه ای کاش کشک را خرجت نمی کردم
سهیل توکلی