کیستی؟

کیستی؟
که اینگونه، در حوالی قلبم
پرسه می زنی
از عشق می گویی و
ساز دوستت دارم به صدا نشانده ای
چیستی؟
من این گونه بی قرارت شده ام و
در زمانی که نیستی
گاهی خویش را از یاد می برم
و گاه، گویی عالم هیچ است


مهدیه پاهنگ

سوار تسلیمِ اسب است و

سوار
تسلیمِ اسب است و
من
اسیرِ سرنوشت.

افسوس که
اسبِ سرنوشت
از دلِ آشفته‌ی من
بی‌خبر است.

عبدالمجید حیاتی

قانعم به همین دیدارهای کوچکی که بینمان است

قانعم به همین دیدارهای کوچکی که بینمان است
مبادا ترکم کنی گر تو بروی قلبم می شکند
مبادا قلبم را بشکنی
بمان ببین چگونه دیوانه ات هستم
ای همه ی هستی من

سمیه سالاری

دلا جوش آور به یاری با نگاهش

دلا جوش آور به یاری با نگاهش
گرچه ما،ز عشق نگاهش بهره نبردیم
باید چو مجنون نگاهش را بجویی
گر کعبه را با آن قدمت بیاید
دمی همسایگان را خواندند به یاری او
با خیالی که زان حال بیاید
مجنون چون سخن آنان را بشنید
برجست ک دشمن او،زان آسمان بیامد
دیوانه را هزاران عاقل نکرد شاد
چون لیلی سراغ مجنون با عشق نیامد


تارا کاظمی