از بارگاهت ای رضا شهد محبت می چکد

از  بارگاهت ای رضا شهد محبت می چکد
وز  آسمان  گنبدت  آیات  رحمت می چکد

همچون کبوترها شدم در کنج ایوانت مقیم
چون مهر از دستان تو نور سخاوت می چکد

صحنت برایم می دهد بوی بهشت جاودان
بر  باغ  امّید  دلم  باران  جنّت  می چکد

ما و قرار عاشقی ، نزدیک سقّا خانه ات
آنجا گلاب معرفت با یاد جدّت می چکد

هرگز نخواهد رفت کس از آستانت نا امید
از  پنجره  فولاد  تا  عطر اجابت می چکد

رضوان کجا دارد چنین آیات عصمت در بغل
صد آسمان شبنم به پایت با ارادت می چکد

هستی به یمن عشق  تو آئینه داری می کند
از عرش اشک شوق شبهای ولادت می چکد

واسع ز وصفت بیشتر از بیش کم می آورد
از برگ برگ  دفترش  شرم و خجالت می چکد

سید علی کهنگی

هر کسی از ظّنِ خود طاعت نمود و ضربه خورد

هر کسی از ظّنِ خود طاعت نمود و ضربه خورد
چون به خشکی می رسد بهتان به دریا می زند
دستِ عالم کوته از بی مهری و هر چه جفا است
مُـهـرِ بَـد عـهـدی بـه پـیـشـانـی دنـیـا می زنـد


کوثر قر باغی

پرهای پروازم تویی

پرهای پروازم تویی
محبوب طنازم تویی
شیدا و مجنونت منم
معبود و معشوقم تویی
یارم تویی ، نازم تویی
سوزم تویی،سازم تویی
یار وفادارت منم
جان و جهان من تویی
روزم تویی،شامم تویی
نورم تویی،ماهم تویی
لیلای دلجویت منم
فی الجمله حالم تویی

لیلا موسوی

برای تو مینویسم

برای تو مینویسم
شعری که خاص باشه
درست عینِ نگاهم بِهِت
پرِ احساس باشه
بعدِ سال ها هم که بگذره
خوندنِش هر روز واسه تو؛
مِثلِ وسواس باشه
آدما دور و بَرم، میان و میرن
یکی بینشون واسه من
چه عزیز شد
همونی که روی قلبم
عکسِ قابِ سینه ریز شد
این روزا اگه نفس من میکشم
چشمای توعه به من که جون میده
چون نگاهت همیشه همراهمه
اونی که از توی قاب
عشقو بهم نشون میده
خودت میدونی رنگِ چشمات
منو جادو میکنه
حتی آینه ی اتاقتو دیدم
که داره به تو حسودی میکنه
اون که قدرِ خوبیاتو میدونه فقط منم
خوبیتو ازم نگیر
میدونی که بی تو میشکنم
واسه من بمون همیشه تا اَبد
غیر تو چیزی نمیخوام من اَزَت


نادیا صباحی