دوست داشتن هایم
گره خورده بود..
گره ها را که باز کردم
به سرِ نخی رسیدم
که در دستان تو بود...
علیرضا تندیسه
ازدحامِ تو
در کوچه پس کوچه های ذهن من
مثل بازاریست
که فروشنده هایش
فقط یاد تو را میفروشند...
علیرضا تندیسه
تو پیدایی و پنهانی
تو هم دردی و درمانی..
تویی مفهومِ آزادی
ولی در جسمِ زندانی ،
تو آن نادیده آغوشی
در این ناخوانده مهمانی
تو آن گرمای خورشیدی
در این سوزِ زمستانی
چه گویم..رفتنت زخمی
به جان زد ، مثلِ ویرانی
همین شعر از غمم گوید
ولی افسوس، نمیخوانی..
تمامِ قصه را گفتم..
و این هم حرفِ پایانی ،
تویی آرامشم جانا ،
تویی آن عشقِ طوفانی..
علیرضا تندیسه
بیا تا گُم شود گاهی
صدای سازِ تنهایی
تو رفتی، جانِ من، اما
هنوز میبینم اینجایی...
هنوز یادت در این خانه
در این مجنونِ دیوانه
چه غوغا میکُند، ایکاش
که بودم با تو بیگانه...
علیرضا تندیسه
خیالت در سَرم جاری ست
نوشتن از تو اجباری ست..
زِ دردت مرده ام هر روز..
نفس، از روی ناچاری ست..
تو دوری، جانِ من، این غم
چه رسمی در وفاداری ست؟
ببخش این دردِ دل هایم
برایت مثلِ بیماری ست..
علیرضا تندیسه