شــاهــد مُـردنِ مـن بـود و رهـا کرد مرا

شــاهــد مُـردنِ مـن بـود و رهـا کرد مرا
عـاشـقـش بودم و از عشق جدا کرد مرا

هـر چـه از زمـزمـه‌ی فـاصله می‌ ترسیدم
به غمش ، هـمـسفـر فـاصله ها کرد مرا

به دعـا خواستـم هـر بـار ، که او برگردد
رفـتـنـش ، مــؤمـنِ درگـاهِ خـدا کرد مرا


عایدم جز غـم و اندوه دگر چیزی نیست
ثروت اندوزِ غـم از هِـقـهِـقـه ها کرد مرا

آسمان حالِ مرا دید دلش سخت گرفت
اَبـر ، بـاران زد و بـا گـریـه صـدا کـرد مرا

یـادِ او یک نـفس از خـاطر من دور نشد
این چنین ، مَـلعـبه‌ی خـاطـره ها کرد مرا

تب تـنـهـایی و دلـتـنـگی مـن را فهمید
و بـه انـدازه یـک "مـرگ" دوا کرد مرا...


علیرضا تندیسه

دیوانه ام!

دیوانه ام!
دیوانگی را دوست دارم!
چون باد ، رها ... به هر سو می‌دَوَم!
چون برف ، بی صدا ، بر شانه‌ای می‌نشینم!
و چون باران ، پر هیاهو ، به شیشه می‌زنم!...

دیوانه ام!
دنیای من فرق می‌کند!
در بهار ، می‌خشکم و زرد می‌شوم!
و در پاییز می‌رویَم!..
زیر قدم‌هایم ، آسمانتان ، دیدنی‌ست!
و دریا ، آغوشی‌ست برای پَر کشیدنم!...

دیوانه ام!
همه چیز برای من جورِ دیگری ست!
هر صبـح ، "دَمنوشِ شعر" مهیاست!
سیگار ، نقاشی‌ست که انسان می‌کِشد!
و غم نیز ، همسرِ شادی‌‌ست!

دیوانه ام!
دوست داشتی به دنیای من بیا!
تنها چیزی که باید بیاوری،
دل است...
چون ، دنیای من جای عقل نیست!
پس دل شکستن نمی‌شناسد!

دیوانه ام!
دوست داشتی به دنیای من بیا!
اینجا پدری شرمنده خانواده نیست..
به ازای لبخند ، دستمزد میگیری!
اینجا کسی از گرسنگی نمی‌میرد..
هزینه‌ء یک پرس غذا ، محبت است!

در دنیای من..
عشق فقط در سینما نیست!
ولی،
درد فقط در ویترینِ اسباب بازی فروشی‌هاست...

دیوانه ام ... باور کن اینجا بهتر است؛
اگر دوست داشتی،
به دنیای من بیا...



علیرضا تندیسه

بی تو صبح ، شبی ست

بی تو صبح ، شبی ست
که نقاب بر چهره می‌زند..
همان‌قدر غم انگیز
همان‌قدر طولانی...


علیرضا تندیسه

زندگی، خواهشِ هر روزِ من از بودنِ توست..

زندگی، خواهشِ هر روزِ من از بودنِ توست..

زندگی پشتِ همین لبخندی‌ست،
که من از چهرهء زیبای تو پس می‌گیرم..

زندگی پیچشِ موهای تو در تنهایی‌ست
این پریشانیِ گیسوی تو بس شیرین است..

زندگی فصل جدیدی‌ست،
که در چشم تو پیدا کردم..

زندگی شوقِ نگاهت به من است...

علیرضا تندیسه

دوست داشتن هایم گره خورده بود

دوست داشتن هایم
گره خورده بود..
گره ها را که باز کردم
به سرِ نخی رسیدم
که در دستان تو بود..
.

علیرضا تندیسه