خیال کن نرفتهام
خیال کن از مترو پیاده شدم
تا تو جایی برای نشستن
و به من فکر کردن داشته باشی
مژگان عباسلو
دلــم نگــاه می خواهد
نگــاهی از چشم تـــو
نگاهی از جنس شوق
نگـاهی از جنس تـو ...!!!
مهدی باغانی
بمان .
گفتم بمان تا قدری از رو یاهایم برایت بگویم.
و بدانی چشمهایت چگونه رمز رویا را گشود.
وپایان انتظار را معنی کرد .
رفتی و دیگر مجالی برای صداقت های دیرینه نماند.
و مرا دوباره
در افسانه ها تنها گذاشتی.
چه کوششی بیهوده ای بود.
شنا در دریای غربت افسرده گی ها.
.همیشه تجربه شکست راه غرور را تاریکتر می کند.
حداقل لبخندی بگذار.
تا قایقی بسازم برای سفر های دوباره.
علی محسنی پارسا
ای جنگل سرفراز و ستبر
ای سرسبزِ سربلند
ای تاجِ کیان بر سر
ای پیرِ فلک الافلاک
ای استوار ایستاده تا بلندای آسمان
ای آشیانه ی عقابان پر غرور
ای تلخ چشیده ی صبور
بیداد تبر به سویت نشانه رفت
تیرهای مرگ در تنت ظالمانه رفت
ایستادی استوار تا رسیدن بهار
جوانه ها دوباره بی قرار
و باز سبزه زار
سجاد_فرهمند