به خودم که برسم یک روز

به خودم که برسم یک روز
در آغوش می گیرم
خالی تنم را
روحی که نمانده است
بغض هایی که خنده شد
هیچ کس محرم نبود

یک روز که به خودم برسم
به شانه هایم تکیه می کنم
هیچ شانه ای تکیه گاه نبود

به خودم برسم
سخن نخواهم گفت
به حرف هایی که نگفتم
نمی گویم
گوش خواهم نمود


بهنام بهزادی شیخ رباط

به اشک چشم آبیاری کرده‌ام

به اشک چشم آبیاری کرده‌ام
مزرعه‌ را...
وعده‌ را,
درو کن!

سعید فلاحی

دریا دریا شعر در خاطر دیوان میخروشد

دریا دریا شعر در خاطر دیوان میخروشد
و تو هنوز در ساخل یک مصرع می اندیشی
قدم بردار که موج‌در راه است . …

عمران سحاب شعبانی

نقاشی کردند تورا

نقاشی کردند تورا
فُوج فُوج موج
در چشمِ خیسِ ماهیِ آزاد
وقتی خاکسترت
بومِ دریا را به آتش کشید!


سیدمحمدرضالاهیجی