از گلستانِ لبت، گل بوسه امشب چیدنی است

از گلستانِ لبت، گل بوسه امشب چیدنی است
دسته دسته، یاس شرم از چشم تو روییدنی است

روبه رویِ تو، نگاهت در نگاهم، گنگ و مات
نازنینم! قبلِ هر بوسه، نگاهت دیدنی است

"من کجا و جرأتِ بوسیدنِ لبهایِ تو"*
دل به دریا می زنم، این طُرفه لب،بوسیدنی است


مست می خواهم شوم، کو جام و کو انگور سرخ؟
شهدِ شیرینِ لبت، هر جرعه اش نوشیدنی است

کلِّ دنیا یک طرف، هر بوسه‌یِ تو یک طرف
این تجارت بی گمان، پر قیمت و ارزیدنی است

تا که هستی همنشینِ لاله ها و یاس ها
عطرِ ناب گیسوانت، روز و شب بوییدنی است

پشتِ قلبِ سنگی ات گاهی محبّت می کنی
چشمه‌یِ مهر از دلِ تو جاری و جوشیدنی است

دوستم داری؟ نمی دانم جوابت چیست باز
این سوالِ بی جوابم، تا به کی پرسیدنی است؟

عشقِ ممنوعِ تو گرچه مایه‌یِ بدنامی است
طعنه‌یِ مردم برایم یاوه ای نشنیدنی است

زندگی با شادی و غم، عاقبت خواهد گذشت
غصّه‌یِ دنیا همه بی معنی و خندیدنی است

ما در این گیتی به قدرِ ارزنی هم نیستیم
بی من و ما هم عزیزم، این فلک چرخیدنی است

گرد تو می گردم و جان را نثارت می کنم
کعبه‌یِ عشقَت، نگارم! تا ابد گردیدنی است

جواد_امیرحسینی

آوا

رویای آزادی از سرم رفت
بی سر وسامان شدم،نَفَسَم رفت
اُمید در چنگالِ بی رحم زمانه ماند
چنگ زدم امید را، بال و پَرَم رفت
قَفَس باز و نَفَس باز و رَه هم باز
ای وای بر منِ بی رویا که پَرَم رفت
راه رفتم رویِ تَنِ بی‌رحمِ زمانه
شمشیر کشید بَر من،پاهای منم رفت
خَزیدم، کشیدم خود را بَر دَرگَهان
دَرگَهان باز شد ، دنیای منم رفت
درگهان، صحرای عَدَم، بی دَر و پیکَر
دَر هَم کشید جانِ مرا، آیینه هم رفت
آوا بی هیچ حدودی، در آزادیِ مطلق
خواند در من جانِ دوباره، ولی رفت
رَفتنش هم از سَرِ عشق بود، آری
آزادی عاشقِ آزادی بود که رفت


سحر خودسیانی

زنده را درزندگی شاد نکردن چه سود؟

زنده را  درزندگی شاد نکردن چه سود؟
درزندگی  شادوسرورو کردن چه سود؟

در ین چند روز کلک وفریبت  بهره چه
آخرش بادست ِ تهی  رفتن چه سود؟

ورنه هرزنده ای که زنده نیست
زنده را درگور بالا وپایین کردن چه سود؟


ازروی ادب ومعرفت گاه نگاه کن هیبتش
شاید امروز بفردا نرسد آه دادن چه سود؟

ازروی کنجکاوی درزندگیش چیزی مجوی
تونیکی کن زاحسا نت چرخیدن چه سود؟

((زنده راتازنده هست باید بفریادش رسید
ورنه بر سرمزارش آب پاشیدن چه سود؟

گرنرفتی بر در خانه اش  تازنده بود
خانه صاحب عزا تاصبح خوابیدن چه سود؟))1

تا زمانی زنده هست کن احترام وعزتش
ورنه برمزارش هیا هوی کردن  چه سود؟

تا توانی یاریش کن افتاده را
گرزدست افتاد روحش ناله کردن چه سود؟

بیا ای دوست تازنده ام سرببالینم
بعدِ مرگ من شکوه نکن نالیدن چه سود؟

ای (ولی) کمتربگوی از سودِ سود
سو داده سود گرفت دربالیدن چه سود؟

ولی الله قلی زاده