معادله ی پیچیده ای نبود ،،،
فکر کردن هم نمی خواست،،،
دروغهایِ عاشقانه ی تو،،،
به رویِ
باور من
پاسخ اش رفتنِ تو شد،،،
ساده ترش
تنهایی من ....
مهدی حیدری گودرزی
آسمان ، شال عزا بر سر عالم انداز
گذر اشک به شب های محرّم انداز
سینه چاکان حسین بن علی منتظرند
شوق جانان به دل این همه آدم انداز
گر که از ابر سخاوت شده ایی بی حاصل
دست بر دامن پر گوهر زمزم انداز
کاروان بار به سر منزل مقصود رساند
دشمنان را همه در قعر جهنّم انداز
شیعیان سوگ نشینان حسینند همه
نظر لطف به این جمع مکرّم انداز
ماه،ماه غم و اندوه و پریشان حالیست
لنگر کشتی ما را به یم غم انداز
گره از عقده ی واسع نگشودست کسی
مهر ما را به دل نیّر اعظم انداز
سید علی کهنگی
بار دیگر شد محرم خیمه ها بر پا کنید
جامه مشکی بپوشید آه و واویلا کنید
همره کروبیان و همنفس با قدسیان
خیمه سوگ و عزایش را به پا هرجا کنید
گاه راه کربلا گیرید و گه راه بقیع
قبر زهرا را مگر با اشکتان پیدا کنید
بهر مظلومیت و تتهایی ِ زارِ حسین
با دوچشم خونفشان روجانب صحرا کنید
تا برآرید از سویدای دل خود سوز و آه
زآذرخش ابر دلها دیده را دریا کنید
بر تسلای دل اندوهگین مهدیش
از خدا صبری طلب بر سینه مولا کنید
دم بگیرید و دمید آنرا به نای حنجره
سوز نیزاری شوید و خویش را شیدا کنید
سید محمد رضاموسوی