اربعین یعنی چهل منزل عزا
اربعین یعنی شبی بی انتهااربعین یعنی غریبی ، بی کسی
اربعین یعنی همه دلواپسیاربعین یعنی چهل منزل سفر
اربعین یعنی همه خوف و خطر
آی مردم
من اینجا زنده ام
زیر آوارهای آبله بسته قلبم
زیر خروارهای غم و اندوه و تنهایی
زیر چکامه های قطره قطره آونگ زمان
زیر پریشانی و دلگیری و دل رنجی ها
هنوز نفس می کشم
به کدام سو می نگری
من اینجایم
برگرد به سمت نقطه تنهایی
گذر کن از کنار تک درخت اندیشه
انتهای آبشار آشنای رنج ها
نرسیده به کوچه غم
کنار سینه ای که فریادش خاموش است
من اینجایم
آنجا که می رسی بپرس حالم را
یک شاخه گل نرگس
و شاید هم شقاقی
مهمان کن مرا
و فریاد کن
آی مردم
یکی اینجا زنده است
هنوز نفس می کشد
مهدی یارمحمدی
گاه با یک تقه آنچنان رنجیدم
که دلم تا به سحرگاه خشکید.
خواب از کلبه ی محزونی من به سراپرده ی مستان بگریخت.
خیره ماندم
خیره ماندم به فروغی که شب از روشنی من به غرامت میداشت.
آسمان داد کشید، رعد از عمق وجودش به بلندای خیالم برخاست.
گاه با یک گل سرخ آنچنان خندیدم.
که فلک از تماشای نگاهم مات شد.
ارمغانی آورد که مرا شاد کند...
دوستم باران را ......
نیر صفری