چگونه می روی؟

چگونه می روی؟
چگونه ؟....
وقتی که هنوز عطر تو با من است....
وقتی که نغمه ات،با من هم آواز است .....
که هنوز نفس هایم با نفست گرم است..
چگونه؟
آخر مگر میشود پاره ای از خویش را رها کرد؟...

ریحانه پسندیده

هم‌چون شعله‌ی پنهان در یک بوسه

هم‌چون شعله‌ی پنهان در یک بوسه
که حس شکفتن تا ماه را
بر گُرده‌گاهِ خیال‌های شبانه رها می‌کند
سطوح نامرئیِ شب
مسیر خورشیدهای دست‌نیافتنی آیینه‌های روز را
به سوی آغوشِ زلالتابِ رویا
انعکاس می‌دهند


حس چشاییِ سپیده‌دمانِ بیداری در یک آغوش
و از یاد بردن جای شلاقِ گریه‌گاهِ تنهایی،
پاک شدن از انزوای خشکِ سکوت
در وزش انتشار شعرهای موسمی باران

آه
ای آشنای ساکتِ تقلیل‌های شبانه
این‌بار
شُره‌ی پُر شدنِ کدام پیمانه‌ی غیاب را
در نرماهنگِ تشنه‌ی جان عاشق
آرزو کرده‌ای؟


حسین صداقتی

به شطرنج عشق عاقبت می بازی

به شطرنج عشق عاقبت می بازی
که حرمت دلشدگان را گرفته ای بازی
چو روزگار نشانده مرا اسیر خودش
مباد که تو دیگر به فریبی دست بیاندازی
شمیم بهار که وزد به باغ و دشت و دمن
سر بر آورند سنبل و سوسن کنند طنازی
مرا مگذار بدنبال خواسته های پیرانه
به هیئت جوانی رقص کنم به هر سازی
اگر چه از ازل گِل ما به عشق آغشتند
مشنو طعنه رقیب و نسپار گو ش به غمازی

عبدالمجید پرهیز کار

ازدرد ناله سازند

ازدرد ناله سازند

تاسینه ها گدازند

باسوزوآه بسیار

برخاکسترش بنازند

چون غم بودفراوان

آنان گزیده آرند

براوج کوه غمها

مردم چگونه بارند

ازیادصبر آزاد

وقتی بریده دارند


علی اکبری