لبم بر جام جانم بر لب آمد زین تنهایی

لبم بر جام جانم بر لب آمد زین تنهایی
دلِ آزرده ام بیهوده باور داشت می آییی
مرا آسیمه سر کرداست این دل در فراق تو
زچه ای سنگدل ما را چنین آسیمه سر خواهی
و من در بیکران چشمهایت راه گم کردم
نمی شد باورم هرگزچنین هجمی ز گمراهی
گره بگشای از زلف سیاه پیچ در پیچت
که ما را نیست یارای چنین بیهوده پیمایی
قفس تنگ است و دل در شوق پرواز است
مرا رحمی کُنی گر در به روی عشق بگشایی
چنان سرگرم‌ خود هستی ، که ما را برده ای از یاد
چه باید کرد یارب با چنین انسان خود خواهی

حسین قنبری عدیوی

سخت است

سخت است

همه فکر کنند دورت شلوغ پلوغ است

و خود بدانی چقدر تنهای تنهایی

مجتبی ایزانلو

ایمانم خدا خواهد آمد

ایمانم
خدا خواهد آمد
با
آن
نگاه
زیبای
رنگین کمانی
تو
به
لحظه لحظه های
چشمان سبز آبی ات
سوگند
زمستان
خواهد رفت
و بهار
آغازگر
فصل
جدید
شکوفه های بهار نارنج
خواهد شد
یاس های باغچه
را
به
آغوش
اَرمغان بسپار
و
با
عاشقانه های ایمانیت
کنارم بمانم


منیره کاوری

به کجا رفته ایم که خبری نیست ز ما

به کجا رفته ایم که خبری نیست ز ما
در این متروکه پر هیاهو اثری نیست ز ما

همه خاک وطن را هنر بود و گوهری
چه ارزیم؟ نه گوهر و نه هنری نیست ز ما

درخت بی برگ چون بهار بیند بار آورد
از چوب تر کمتریم؟ که ثمری نیست ز ما


نه در بهار نه در خزانیم، گمشدگان در زمانیم
تیری گریخته از کمانیم و خطری نیست زما

کس به ما چه اندیشد؟ از ما ز چه ترسد
هزارانیم و سوی فهم گذری نیست زما

مهدی قشمی

عشق تو این دیوانه را درگیر خواهد کرد

عشق تو این دیوانه را درگیر خواهد کرد
آخر همین قاتل مرا هم پیر خواهد کرد

کاری که عشقت می کند با قلب من ، انگار
چشمان آهوی تو با یک شیر خواهد کرد

مانند مرداب حریصی در دل صحرا
هر عاشق بیچاره را تسخیر خواهد کرد


غرق تقلا شد در این بازی دلم آخر
تقدیر این بیچاره کی تغییر خواهد کرد ؟

گاهی پر از شادی و خوشحالی و خشنودی
گاهی هزاران غم به ما زنجیر خواهد کرد

ای عشق ای شیرین ترین تلخی هر عاشق
هر کس به دید خود تو را تفسیر خواهد کرد

علی قاسمیان