در مسیر خلوت ماه
نیست امشب ؛ هیچ شهاب
هر ستاره رفته به خواب
آن ستاره که تقدیر من ست نقش بر آن
تاریک شده ؛ رفته به دنبال سراب
شب ؛ با آن دست سیاه ؛ دست کشید به آسمان
چشم بر سایه روشن رنگی دارم
که دنیایم شده آن
منتظرم ؛ دل نگران ؛ باد سَر برسد از راه گَران
آوَردَ بوی تو را
که مرا این تُربَت ؛ خوش تر آید به همه جام جهان
یک ستاره ؛ غَلتی زد و چشمی زد و باز رفت به خواب
عین یک لِنجَ شکسته
پهلو زده ام بر اَسکلهَ تار زمان
یک چشمم مانده به راه
چشم دگر می نویسد قطره به قطره
نام تو را ؛ هزار ؛ هزار ...
سعید رضا علائی
با هر غزلی ، آید ندایی به دلم
اینجا نه تویی من هستم جلایی به دلم
هر شعر که می گویی، تمنای تو است
هر جا که تو آرامی ، صفایی به دلم
شاه بیت غزل چشمان من است ببین
هم مرهم دردم ، هم شفایی به دلم
من باغ گلم ، گلزار ، در عطر گلم
با شادیِ تو من شادم، دوایی به دلم
گر معجزه می خواهی با من تو بیا
من مخزن اسرارم ، نوایی به دلم
گر یاد کنی هر دم مرا، عشق شوی
سرمست شوی بینی، ثنایی به دلم
راضیه بهلولیان
قلب من بود برایت که فهمیده نشد
عاقبت خار شدم نیک پسندیده نشد
صورت چرخ و فلک رنجش ایام بشد
درصدد بود بخواند که رنجیده نشد
عاشقت گشتم ومن تا به لحد میگویم
همردیفم شده ای یاد تو غمدیده نشد
صحبت از لعل لبت کردم و نارم کردند
من هدف داشتم اما به برم دیده نشد
حسرت روی تو در خانه قلبم چو فتاد
سعی کردم که بگویم که بر چیده نشد
جعفری نام خودت زمره عشاق بنویس
هرچه گفتیم غزل بر همگان دیده نشد
علی جعفری