تا شده موی تو مضمون پریشانی من
کاش درمان نشود بی سر و سامانی من
درد ها در دلت انباشته است از دوران
تجربه کن شبی این قافیه درمانی من
شعرم از چشم تو میجوشد و خوش خواهد شد
حال یک عمر تو از حال خوش آنی من
ربنا خواندی و ماه رمضان پیش آمد
شده مدیون لبت حالت ربّانی من
دست خود شسته ام از جان و شبی کاش شود
نام تو قافیه ی مطلع پایانی من
فوران میکند اوصاف تو هرشب بانو
در غزلهای دل وچشمه ی طغیانی من
این بداخلاق جفا پیشه ی خوش ناز وادا
ای رقیبان پر از داعیه ارزانی من
حسین مرادی
دل با همه سرگشتگیاش را چه کنم
تن با همۀ خستگیاش را چه کنم
کبریت کشیده هستیام را مهرش
این آتش دلبستگیاش را چه کنم
شهناز یکتا
چهل سال اشک یعقوبی و حسرت زلیخایی
نمیدانم
چشمانم سپید یا سیاه است
وحیدى شیرازى