مرا درگره کوی رسیدن خود پیر کردی

مرا درگره کوی رسیدن خود پیر کردی
عزیزم مرابا کس وناکسان درگیر کردی
ای روزگار بی وفا تومرا زمین گیردکردی
بی وفادرگذرعمرمابودکه تو تغییرکردی



فرشادپورسلیمی

بیا دستم بگیر و به آسمان برویم قربان تو

بیا دستم بگیر و به آسمان برویم قربان تو
من بارها آرزو کرده بودم  بشوم احسان تو
بیا دستم بگیر ودستان گرم تو همشفاست
در سایه تو زیسته ام  و شده ام حیران تو
بیا دستم بگیر و که با طوفان هم نوا شدم
وزیدم وگاهی هم من آمدم به لب ایوان تو
دیدم که گریانی و اشکت را هم پاک کردم
بوسیدم از آن لب و  از آن چهره گریان  تو
بیادستم بگیر و مجنون تو هستم و هستم
باورکرده ای مال توهستم و قسم بجان تو
بیا دستم بگیر وعاقبت میروم به زیر خاک
می‌روید بر سر خاکم لاله  هم به دستان تو
بیا دستم بگیر و پروانه ات هم بشوم گهی
برروی آتشی روم و شوم من هم مهمان تو
بیا دستم بگیر و با گریه می سرایمت مدام
اشکهای مرا هم بدیده ای شدم  پریشان تو
بیا دستم بگیر قلبم تهی گشته به زیر پای
از بس لگد کوب کرده اند و شدم گریان تو
بیا دستم بگیر و جعفری جان سپیده  رفت
گریان او گشتم و منهم نوشته ام پیمان تو

علی جعفری

امۻایت را باچه حک کردی؟؟؟ نمی دانم

نمیدانم باتو چه معاهده ای امضا کردم ترکمنچای یاگلستان نمی دانم؟؟

 فقط این رامی دانم


که باوجود تمام

موانع ونارواییها
حاۻر
به
لغوش نیستم

امۻایت را باچه حک کردی؟؟؟ نمی دانم


فاطمه قاسمی

بمان لیلای قلب زار و خستم

بمان لیلای قلب زار و خستم
مرو، من یاور و یار تو هستم

فدای ابروی در هم کشیدت
تو دادی پیر من را باز دستم

خریدار نگاهت، بوسه هایم
برای این تن در هم شکستم

اسیر کوچه های شهر و شبها
به دنبال تو ای زیبا، گسستم

منم شبگردِ مجنون در نشابور
شرارم، در دل آتش نشـستم


ابوذراکبری