ای مرگ پذیرای تو هستم چو بیایی
دلخون به جهان هستم و دلخوش به رهایی
سرسبزی باغ و چمن و گل نکند شاد
آن دل که شکسته است به دستور جدایی
دلتنگی اگر موجب دیدار نباشد
دردیست که درمان نپذیرد به دوائی
در کار دعا طعم اجابت نچشیدم
ای مرگ دگر نیست مرا هیچ دعائی
چون خاطرهای سبز در ایّام شکفتن
لیلای بهار آمده با جلوه نمایی
دل وسوسه شد سینه نشد جای قرارش
بیرون زد و بیچاره نشد ساکن جایی
ای دل تو کبوتر نشدی در حرم وصل
پرپر زدنت نیست بجز عقدهگشایی
با قایق بشکسته به خشکی نرسیدم
وقتی که نشد معجزه از سمت خدائی
نزدیک سه سال است تو را منتظرم من
ای مرگ فقط قول بده زود بیایی
مریم جلالوند
دلبرم رفت و دلم رنجیده شد
از دو چشمم اشک ها باریده شد
ناله هایم رفت تا هفت آسمان
گریه ام در گوشِ او نشنیده شد
فکرِ او همراهِ من شد هرکجا
از لَبم، لبخند هم برچیده شد
با غَمش از تَن توانم کَم شد و
مویِ روشن بَر سَرم روییده شد
از شَبی که من ندیدم صورَتش
روحِ او در خوابِ من خوابیده شد
تا دلم عاشق شد و وابسته شد
مهرِ او از ما چنین پوشیده شد
آمدم از راهِ رسوایی ولی
دستِ رَد بر سینه ام کوبیده شد
اینکه اینگونه دِلم شد غرقِ خون
تا که فهمید او لَبش خندیده شد
غنچه یِ بُرَّنده یِ پُر خار بود
دیگری آمد،گُلِ ارکیده شد
زیرِ آن حَجم از غَمش زانو زدم
عمرِ من غارت شد و دزدیده شد
او برای دیگران تالاب بود
تا رسید این وقتِ ما،خشکیده شد
شهدِ شیرینی برای دیگران
شوری اش بر بختِ ما شوریده شد
خوب در بازی مرا مغلوب کرد
زیرِ پایش قلبِ من کوبیده شد
پاس کردم درسِ این دلدادگی
نمره ام یک بیستِ کوشیده شد
پُرسشی دارم به قَدِّ آسمان
از خدا که پر زِ بالم چیده شد
بر همایون شاد بودن شد حرام
خنده اش در راهِ او بخشیده شد
علیرضا اسماعیلی همایون
با نگاه نافذش صد رخنه در جان کرد و رفت
خانه ی آباد دل را ساده ویران کرد و رفت
رازهایم پشت دیوار دلم در پرده بود
آمد و اسرارقلبم را نمایان کرد و رفت
چشمهایم قبل او با غم غریبی می نمود
با کلامش چشم من را غرق باران کرد و رفت
طفلَکی قلبم خَبر از غصه ی عالم نداشت
کودَک احساس را سر درگریبان کرد و رفت
تا که دیدم زلف او را شد سیه دنیای من
روزگارم را چو موهایش پریشان کرد و رفت
بهنازخدابنده لو