من ثانیه تا ثانیه دلتنگ تو بودم
مشتاق تماشای نماهنگ تو بودم
با هر غزلم نام تو جولانگه عشقست
مجذوب بیان تو و فرهنگ تو بودم
هر لحظه ب یادت ضربان داشت جهانم
صیاد منی آهوی در چنگ تو بودم
زرد است بهارم گل و گل واژه خزان شد
چون خوشه انگور من آونگ تو بودم
هرگز نروی از دل و خاطر مه شیرین
من کوهکن کوه پر از سنگ تو بودم
در کلبه ی احزان دلم یوسف کنعان
محصور شدم باز چ دلتنگ توبودم
سمیه مهرجوئی
هر بار که ترانه با دلم همدم شد
پرسید زمن چرا دلت پر غم شد
گفتم که هوای عشق تاوان دارد
خونابه ی اشک با غمم درهم شد
سارا کاظمی
تو مثه یه خواب خوب
مثل یه رویای قشنگ
شب سردمو با دستای گلت گرم کردی
اگه آسمون تو قلبش جا نداد
یکی از اشکامو حتی یه دونه
تو با دستای کوچیکت همه رو پاک کردی
وقتی اشکام نمیذاشت ببینمت
خود خورشید شدی و قلبمو روشن کردی
ستاکم بهار من غنچه ی سرخ باغ من
پریدی تو آسمونو زیر پات،زمینو محشر کردی
احمد فیاض
آمدی وقتی که دیگر بی نهایت دیر شد
کودک نو پای قلبم درنبودت پیر شد
بعد تو من ماندم و جایت که دیگر پُر نشد
هرکه آمد جایِ تو از سردیم دلگیرشد
صورتت زیبا ولی در قلب تو مهری نبود
چشم من از هرچه زیباروی عالم سیرشد
ارتش چشمان تو دار و ندارم را رُبود
کاخ زیبای دلم با یک نگه تسخیر شد
کینه ای از تو ندارم خاطِرت آسوده باد
بی وفایی های تو بر گردن تقدیر شد
بهنازخدابنده لو
تو را من کمی بیش از بیشتر دوست دارم
به اندازهی قصری از خشت زر دوست دارم
تو را مثل گنجشک شاد و غزلخوان
که در زیر باران شده غرق پر دوست دارم
تو را همچو خورشید، گرم و درخشان
به هر لحظه و هر نفس بیخبر دوست دارم
تو را مثل دریا که آرام و زیباست
به عمق دل و جان و دور از خطر دوست دارم
تو را بیریا، ساده، پاک و صمیمی
ز آغاز هستی، به شام سفر دوست دارم
رضا بهادری