ای زندگی بردار دست از امتحانم

ای زندگی بردار دست از امتحانم
چیزی نه میدانم نه میخواهم بدانم
 
دلسنگ یا دلتنگ ! چون کوهی زمینگیر
از آسمان دلخوش به یک رنگین کمانم


کوتاهی عمر گل از بالا نشینی ست
اکنون که میبینند خوارم،در امانم

دلبسته افلاکم و پابسته خاک
فواره ای بین زمین و آسمانم

آن روز اگر خود بال خود را می شکستم
اکنون نمی گفتم بمانم یا نمانم؟!

بین صدها سرفرازی یک تباهی لازم است

بین صدها سرفرازی یک تباهی لازم است
گاه در چشم خلایق رو سیاهی لازم است

زندگی شطرنج با خویش است، تا کی فکر برد؟
در میان صفحه گاهی اشتباهی لازم است

رشته بین من و "او" با گره کوتاه شد.
معصیت آنقدرها بد نیست، گاهی لازم است


هر که از دل پاکی ام دم زد مرا تنها گذاشت
آمدم حفظش کنم دیدم گناهی لازم است

بعد از این در راه عاشقی هر گناهی می کنم
در پشیمان کردنم لطف الهی لازم است

ما صراط مستقیم بی تقاطع ساختیمگفته "لا اکراه فی الدین" پس دو راهی لازم است...

تظاهرات تک نفره خواهم کرد

از میز مذاکره و دستان دموکراسی
کاری ساخته نیست
تظاهرات تک نفره خواهم کرد
اگر از من بخواهند فراموشت کنم .

" امیر نویدکیا "