دستم را
هر کجای این ثانیهها، که میگذارم
تو را میبینم...
محمدرضانعمت پور
هنوز
طعم قهوه ی تلخ
بر لبانم
چسبیده ست
کاش
از لبانت یک فنجان
چای زعفرانی
نوشیده بودم
منوچهر پورزرین
سوز دلی دارم که میگیرد قرارت را
شاید به این پاییز بسپاری بهارت را
بوی تو در پیراهنم،جا مانده میترسم
یک هرزه باد از من بگیرد یادگارت را…
یک لحظه هم که نیستی،
قلبم سقوط می کند
می فشرد، تنگ می شود.
گفتی، "اگر تو نباشی، می میرم"؛
منظورت همین سقوط و دلتنگی است
که به آن مبتلا شده ام؟
دکترعلیرضازرین