سراغ آسمان را گرفته ام

سراغ آسمان را گرفته ام
و نشانی من مثل همیشه دست‌های شماست



نازنین نظام شهیدی

هرشب ازتنهایی دستانم فقط ها میکنم

هرشب ازتنهایی دستانم فقط ها میکنم
مثل دیوانه نشستم کنجی نجوا میکنم
ذره ذره خاطرات گمشده درذهن خود
باخیال خام خود, تفسیرومعنا میکنم
هرکسی گوید مگردیونه ای ؟ عاشق شدی؟
دردلم غوغا, ولی بادیده حاشا میکنم
بارسنگینی بدوشم گشته درغربت سرا
بانگاه خسته ام خودراتماشامیکنم

بک نفرخالی کندکنج دلم این دردوغم
این چنین افتاده ام ازپا, مدارامیکنم
تابه کی پنهان کنم اصرارخفته درگلو
عاقبت این رازپنهان راهویدا میکنم

کریم لقمانی

چگونه گم شدم درتو

چگونه گم شدم درتو
بیا دیگررهایم کن
ازاین احساس پوشالی
بنام عشق!
واین دریای هرج ومرج وآشفته
که هرچه میزنم پارو
نداردساحلی سکنی کنم درآن
تومیدانی دراین غربتکده
تنها بجرم عاشقی
بردارآویزند دلها را !؟
بسوزان ریشه های کال درمجمر
نمیرویددگرعشقی
واین قایق دوباره غرق میگردد

کریم لقمانی

هنگام کهن سالی رسیدم نظر عشق

هنگام کهن سالی رسیدم نظر عشق
آن را که به بُرنایی نیافتم طلب عشق

از فرطِ فراغ مرغِ دلم گشته هوایی
وانگه نظری کن که چه دارد هوسِ عشق

افسوس که از آن یار سیه چشم جوانی
نام مانده و نامدار سیه پوشِ رهِ عشق

آوازه ی من ره گذر عشق تو بود زی
وامانده که درمانده یقین از هنرِ عشق

مژگان تو چون سِحرِ فسونگر نظر انداخت
صدها قدحِ باده فنا شد شَررِ عشق

آزمون معلم شدیده ایم وادی دنیا
درد مندی بیازرای بیافتی خطرِ عشق

گر دنیا شود حامی مسی زر نگردد
با طینتِ طاهر برسی هم سفرِ عشق

حافظ که کُلِ زندگیش دود و هوا رفت
در حسرت عشق است و یقینا نظر عشق

حافظ کریمی