گمانم گیر کرده بغض
شاید
انتهای کوچه ی دلتنگی ام
بی تو
گهی کارم فقط گریه
گهی با ابر می گردم
بگو با من
چگونه بی منی
اما
دلم بی روی ماهت
گوشه ای دق کرد
معصومه بهرامی پور
صدای زخمه ی شهناز آمد
نوای دلنشین ساز آمد
کنار بارگاه خواجه ی دل
سفر کرده دل امشب باز آمد
شب میلاد گل بود و غزلخوان
به اینجا بلبلی دمساز آمد
شبی از یُمن این فرخنده مهمان
به مهمانی دل شیراز آمد
صفایی بود و حالی وخیالی
خیالت در سر من باز آمد
صدای هق هق و اشکی پیاپی
زچشمانم هزاران راز آمد
نگاهی منتظر این سو و آن سو
زهر سو خاطرت با ناز آمد
زدم با زخمه خنجر به چشمم
چنان کز خنجرم آواز آمد
شب و شهرام جمعی سرخوش آنجا
صدای زخمه شهناز آمد.
محمود رضا کاظمی
فکرم
زندانی او بود
سند گذاشت عقل
آزاد شدم
از بندِ عشق...
رقیه محمدی
می دانم چه می کشی
بگذار سیگارت را
روشن کنم چاپلین
قبول کن
از آسمانِ هنر
آفتابی گرم نمی شود،
بازی عوض شده است
بیا
عصا را به موسی
کلاه را به چرچیل
و سبیل را به هیتلر بازگردان
باید
برای فروشِ خنده ی خودمان
نقشه ای بکشیم
بیا از کفِ محتوای امروز شروع کنیم
باید
آوارتر از همیشه
به برج های خلیفه
دست تکان دهیم ...
آرمان پرناک