بگذار امشب سر به روی شانه ام باشد
یک یادگار از بوسه روی چانه ام باشد
دار و ندار و هستی ام را داده ام برباد
تا خطِ فقرم وسعت ویرانه ام باشد
می بوسم آن دستان گرمی را که می خواهد
تنها فقط یکشب چراغ خانه ام باشد
شایدخدا می خواست تا که زنده بر گردم
یک شهر ازمرد و زنش دیوانه ام باشد
شعری بخوان ،قدری غزل،قدری رباعی تا
مصداق اشعارت گل وپروانه ام باشد
محمد منصوری بروجنی
گلکم
همه بار چمدانها را بستهاند
و قصد کوچ از اینجا دارند
شبانه
نازَکم
قرار است زمین خشکتر شود
و آسمان
خسیستر از این که هست
عزیزکم
دیگر آهو به بچهاش شیر نمیدهد
و سرودههای شاعران را
کسی چاپ نمیکند
قندکم
نه آسمان خوب است
نه زمین
و نه زمانه
ولی ما دو تا وفادار میمانیم
به سوسوی ستاره
و آواز جیرجیرک بیچاره
چند لبخند دیگر که بزنی
شب شرمنده میشود
و خورشید برای بازگشت خود
بهانه پیدا میکند
عشقکم
به لبهای لرزان من که نگاه کنی
تو هم
بهانه بسیار مییابی
و یقیناً
میمانی
علیرضا غفاری حافظ
دلم برای سرودن گرفت و در دل خواب
دمید در افق دیده ام گل مهتاب
شکست در رگ روحم غرور گردش شوق
گرفت بغض گلو راه بر تغزل ناب
ترانه های غمم در هزار و یکشب شعر
روان شدند به هر سوی شب شبیه شهاب
دلم گرفت و سحر دست ها برای دعا..
که ای خدای غزل های نادر و نایاب
بریز نرم به کام لبان تشنه ی من
ترانه های گوارا تر از ترنم آب
به دوستی به همان اتفاق ساده ی پاک،
که می زند به جهانِ درنگ، رنگ شتاب،
به عشق، آن هیجان دوباره زاده شدن
به مهر، مادر پیوندهای پر تب و تاب
در این گرانش دوّار مرگ گردابی
بیا و یونس دریای درد را دریاب.
غلامحسین درویشی
خط چشمانت
مشق نستعلیق
مثل ماه وستارگان
چه زیباست
سید حسن نبی پور